خبرگزاري كتاب ايران: توجه داستاننويسان از همان ابتداي كار به عناصر بومي مناطق مختلف ايران و نوشتن آثاري برگرفته از باورهاي مردم باعث گشوده شدن راه و رسمي تازه در مسير هنر داستاننويسي شد و توسط نويسندگان ديگر ادامه پيدا كرد.
گرچه رويكردهاي بومي در داستاننويسي به دليل تحقيرها و كارشكنيهاي گروه كوچكي از مدعيان نويسندگي به سبك نويسندگان ممالك ديگر، تا مدتي به بوته فراموشي سپرده شد و داستاننويسي ما بخش عظيمي از نيروي معنوي خود را از دست داد اما كوشش چند نفر از نويسندگان به رغم وجود موج نتيجه پا فشاري چند تن از نويسندگان در امر بومينويسي باعث شد كه امروزه شاهد موج جديدي از نويسندگان جوان باشيم، جواناني كه علاوه بر نويسنده بودن داراي استعدادي مثال زدني در امر پژوهشهاي بومي اند. تحقيرها و بيمهريها باعث شد اين رويكرد پايهاي به هر شكل به بقاي خود ادامه دهد و جريان داستاننويسي ما در حد توان از خرده فرهنگها براي رشد و تعالي خود بهرهمند شود.
نتيجه پا فشاري چند تن از نويسندگان در امر بومينويسي باعث شد كه امروزه شاهد موج جديدي از نويسندگان جوان باشيم، جواناني كه علاوه بر نويسنده بودن داراي استعدادي مثال زدني در امر پژوهشهاي بومي اند.
يكي از مجموعه داستان هايي كه با تكيه بر باورهاي بومي نوشته شده و بسيار مورد توجه قرار گرفته، مجموعه داستان «اژدهاكشان» نوشته يوسف عليخاني است.
اين مجموعه كه اغلب داستانهايش در فضايي به نام روستاي «ميلك» ميگذرد به لحاظ نوع نگاه به عناصر بومي داراي مشخصات بارزي است كه در نوع خود تازه و بكرند.
يوسف عليخاني در اين داستانها موفق شده با نگاهي پژوهشگرانه به حوزه تفكر و شيوه زندگي آدمهاي داستانياش خواننده را به محيطي رازآميز دعوت كند، محيطي كه با تمام نارساييهايش اشتياق اين مجموعه كه اغلب داستانهايش در فضايي به نام روستاي «ميلك» ميگذرد به لحاظ نوع نگاه به عناصر بومي داراي مشخصات بارزي است كه در نوع خود تازه و بكرند. مخاطب را براي شناخت از خود ، صد چندان ميكند.
نكته قابل بحثي كه در داستانهاي مجموعه «اژدهاكشان» وجود دارد اين است كه نويسنده كوچكترين فاصلهاي با فضا و آدمهاي داستانهايش ندارد. او توانسته خودش را خيلي خوب با محيط سازگار كند و حتي به عنوان يكي از شخصيتهاي داستاني به خوانندهاش بقبولاند.
همين نبود فاصله و حل شدن نويسنده و عناصر داستاني در همديگر باعث شده كه خواننده با رغبت بيشتري به خواندن داستانها بپردازد و لحظاتي را در فضاهاي داستاني طي كند كه كمتر ريشه در تصنع دارند.
گرچه پافشاري بيش از حد نويسنده در استفاده از يك افسانه يا باور بومي در جاهايي باعث خستگي خواننده ميشود اما تحمل اين خستگي به لذت بردن از حال و هواي كلي كارها منتهي ميشود و او بعد از خواندن هر يك از داستانها احساس ميكند كه به سفري باور نكردني رفته و باز گشته است.
نكته ديگري نكته ديگري كه باعث لذت بردن خواننده ميشود اين است كه عليخاني به آن چه نوشته باور داشته و هرگز نخواسته با گونهاي داوري يا پيش داوري با رويدادهاي داستاني مواجه شود. كه باعث لذت بردن خواننده ميشود، اين است كه عليخاني به آن چه نوشته باور داشته و هرگز نخواسته با گونهاي داوري يا پيش داوري با رويدادهاي داستاني مواجه شود.
هنر عليخاني در مجموعه داستان «اژدهاكشان» اين است كه از تمام اشياي جاندار و بيجان مانند آدمها، سنگها، حيوانات و خاك و علف موجوداتي پويا ساخته كه همگي در روند داستانها به كار ميآيند.
با تمام اين تفاصيل بايد گفت كه عليخاني در بعضي موارد دچار شتابزدگي شده و موضوعات عظيمي را كه هريك قابليت بسيار بالايي به جهت موضوعي دارند خيلي ارزان از دست داده است.
عليخاني در داستانهايي چون «گورچال» و «ديو لنگه و كوكبه» به زيبايي از پس ساخت و ساز داستاني بر آمده و تقريبا از تمام زواياي تاريك و روشن يك باور بومي بهره برده اما با كمي عجله درونمايه درخشان داستاني چون «نسترنه» را پايمال كرده است.
ساخت و ساز هزار و يك شبي اين داستان ُبا تمام اين تفاصيل بايد گفت كه عليخاني در بعضي موارد دچار شتابزدگي شده و موضوعات عظيمي را كه هريك قابليت بسيار بالايي به جهت موضوعي دارند خيلي ارزان از دست داده است. كه نشان از خلاقيت نويسنده دارد حول اين محور دور ميزند كه «نسترنه» هر بار با گم كردن يك گوسفند مجبور ميشود براي پيدا كردن مجدد آن به مسيرهايي ناشناخته قدم بگذارد و همين ناشناخته بودن فضاها باعث پديد آمدن حوادثي تازه ميشود كه اي كاش نويسنده به راحتي از كنار آنها نميگذشت.
از ديگر نكات قابل توجه در مجموعه داستان «اژدهاكشان» بحث آشنازدايي از بسياري عناصر طبيعي و غير طبيعي است كه در داستان خوبي چون «قشقابل» به اوج خود رسيده است.
پيوند زندگي انسان و حيوان در اين كار به نحو احسن تجربه شده و خواننده در روند خواندن هرگز از اين موضوع دچار حيرت و عدم باور نميشود، خواننده همان قدر وجود يك سگ را به رسميت مي شناسد كه وجود يك انسان را و هنگامي كه «قشقابل» يعني بز پيشاني سفيد درست مثل يك انسان بر دردهايش اشك مي ريزد نمي تواند از جاري شدن اشك خود جلو گيري كند.
چاپ سوم مجموعه داستان«اژدهاكشان»به تازگي توسط انتشارات نگاه عرضه شده است.