داستان نخست مجموعه، ماجراي پيرمردي روستايي به اسم كبلرجب است كه با زني به نام مشديسكينه زندگي ميكند. گرچه اين دو با هم اختلافهايي هم دارند اما پيداست كه با يكديگر بسيار انس گرفتهاند. رجب به دليل اينكه فرزند ندارد، همه مهر و علاقه خود را به بزي كه رنگ و پيكرهاي طرفه دارد ميبندد. اين بز فضاي خالي زندگي او را پر ميكند. سكينه گرچه به صورت ظاهر از حضور بز در خانه گله و شكوه ميكند اما در اعماق قلب خود بهاين حيوان علاقهمند است. داستان به دست آوردن اين بز، هم ساده و هم درخور توجه است اوج داستان آنجاست كه رجب پس از مرگ بز در پيش بام افتاده و بزها آمدهاند دور او حلقه زدهاند و سكينه (زنش) رواندازي گلمنگلي را رويش مياندازد و گريه ميكند يا به قول نويسنده <گل پيش بام خيس ميشود(>ص 19)، در بين بزهايي كه يك عمر به آنها عشق ورزيده، مرده است. اين داستان يعني <قشقابل> مفهوم قابل تاملي از عشق است كه در دو لايه خودنمايي ميكند؛ به دست آوردن بز و ماجراي زندگاني صاحب بز و از طرفي مشديسكينه و ارتباطش با كبلرجب، تلخ و شيرين عشق را به نمايش درميآورد و همين نگاه، اين داستان را از بقيه داستانها متفاوت كرده است. این نقد در روزنامه اعتماد ملی ...اینجا و اینجا
[اینجا و اینجا ( Pdf)]
گفتگوی عبدالعلی دستغیب با شبستان ... اینجا
Labels: aleahmad_award, ejdehakoshan



عروسِ بید
اژدهاكُشان
قدمبخير مادربزرگ من بود
جایزه جلالآلاحمد
جایزه هوشنگ گلشیری
کتاب سال
جایزه شهید غنی پور