سرای اهل قلم | عبدالعلی دستغیب

پروانه توکلی: نشست نقد كتاب «اژدها‌كشان» نوشته يوسف عليخاني،عصر ديروز(سه‌سنبه، ۱۳ مرداد) با حضور عبدالعلي دستغيب، احسان عباسلو و علي عباسي در سراي اهل قلم برپا شد. دستغيب، نويسنده و منتقد ادبي در اين نشست، فضاي بومي داستان‌هاي عليخاني را درخور توجه دانست ولي گفت كه در زمانه ما، دوره اين حرف‌ها به سر رسيده است. دستغيب در همن حال به ويژگي ها و خلاقيت هاي عليخاني اشاره كرد و براي مثال، بهره‌گيري از عقايد ايرانيان باستان را از جمله مولفه‌هاي داستان‌هاي او برشمرد.

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، نشست نقد و بررسي مجموعه داستان «اژدها‌كشان»، نوشته يوسف عليخاني، عصر ديروز (سه‌سنبه، ۱۳ مرداد) در حالي در سراي اهل قلم برپا شد كه ميان حاضران، سخنرانان و منتقدان اين جلسه بحث‌هاي متعددي درباره كاركرد ابزارهاي نقد و ويژگي‌هاي انواع نقد ادبي صورت گرفت؛ تا جايي كه اين جلسه نقد تا ساعت ۲۰ (یک ساعت بیش از حد معمول) به طول انجاميد.

در اين جلسه عبدالعلي دستغيب درباره فضاي مشترك داستان‌هاي عليخاني در دو مجموعه داستان «اژدها كشان» و «قدم بخير مادر بزرگ من بود» گفت: فضاي داستان‌هاي این دو مجموعه، هر دو در يك حال و هوا و در يك روستا اتفاق مي‌افتد. در اين داستان‌ها گويي زمان و مكان قيد نشده، ‌ولي دلايل ونشانه‌هايي وجود دارد كه بيانگر زمان و مكان در داستان است. اين نشانه‌ها شايد نظر مردم نسبت به يكديگر و همچنين نظر شهري‌ها نسبت به اهالي روستا را به گونه‌اي مطرح كرده است.

دستغيب در ادامه به وضعيت نقد ادبي درسال‌هاي اخير اشاره كرد و توضيح داد: نقد ادبي ما اين روزها لحن ترجمه به خود گرفته، كساني كه راجع به مدرن و پست‌مدرن، ‌ميشل فوكو و ديگر نقد‌پردازان غربي در نقد حرف مي‌زنند، خيلي وقت‌ها خودشان هم نمي‌دانند چه مي‌گويند.
وي اضافه كرد: اين روزها يك زبان ساختگي در نقد به وجود آمده كه در آن منتقد حضور ندارد و من با اين لحن موافق نيستم.

نويسنده كتاب «كالبد شكافي رمان فارسي»، به ارايه توضيحات بيشتري پرداخت و گفت: نقدهاي علي دشتي و خوانساري مطالب را خيلي راحت و بدون رجوع به كساني مانند ميشل فوكو و ديگر غربي‌ها بيان مي‌كنند. ما اگر نفهميم كه نظريه‌پرداز اروپايي و آمريكايي چه مي‌گويد، مجبور به تكرار [گفته‌های آن‌ها] هستيم.

اين نويسنده و منتقد پيش‌كسوت با اشاره به فقدان تاريخچه نقد در ادبيات ايران افزود: در مباحث قديمي نقدمان، مانند نقد عبدالقاهر جورجاني، موضوع درباره «رتوريك» يا سخنوري است كه تشبيه، ‌استعاره يا بديع را از نظر دستوري بررسي مي‌كند و كمتر جامعه‌شناسي يا روانشناسي را در نظر دارد. نقد يعني عيب جويي. ولي متاسفانه بسياري از ما از انتقاد خوشمان نمي‌آيد و اين را هنوز درك نمي‌كنيم كه نقد ادبي تشريح يا تفسير نيست.

نويسنده كتاب «نگاهي به شعر مهدي اخوان‌ثالث»، فضاي داستاني داستان‌هاي عليخاني را در دو مجموعه داستانش شبيه به هم دانست و اظهار داشت: داستان‌هاي عليخاني در هر دو كتاب فضاهايي بومي دارند و اين فضاها براي من دلنشين است. من هر دو كتاب او را با دقت خواندم و از نخستين كساني بودم كه درباره كتاب اول او نوشتم.

دستغيب درادامه به بخش ديگري از خصوصیات داستان‌هاي علیخانی پرداخت: داستان‌هاي عليخاني به لحاظ توجه به فرهنگ بومي درخور توجه است. ولي در زمانه ما، دوره اين حرف‌ها به سر رسيده. چرا كه در روزگاري هستيم كه شهر نشيني دارد به روستاها مي‌رسد. داستان‌هاي عليخاني تا به حال داراي بزنگاه‌هاي است كه گاهي خنده‌آور، گاهي عجيب و مواقعي رقت‌انگيز است.

اين مترجم سپس بهره‌گيري از عقايد ايرانيان باستان را از ديگر مولفه‌هاي داستان‌هاي عليخاني برشمرد و گفت: خاصيت ديگر داستان‌هاي اين نويسنده آن است كه در برخي از آنها عناصري براساس عقايد ايران باستان مطرح شده است. عناصري مانند باد، آب و نور از عناصر ديني و اسطوره‌اي هستند كه به گونه‌اي هم در اين داستان‌ها ديده مي‌شوند.

دستغيب در مجموع ويژگي‌هاي داستان‌هاي «اژدها‌كشان» را اين‌گونه مرور كرد: در اين مجموعه، لحن داستان‌نويس صميمي است و به تبع آن، قهرمانان هم ديالوگ‌هايي صميمي دارند. مكالمات نيز از استحكام برخوردار است و فضاسازي علاوه بر توصيفات زيبا، حال و هوايي و موقعيت داستاني را به خوبي بيان مي كنند.

اين منتقد در ادامه درباره بحث‌هايي كه درباره مباني نقد ساختارگرا در اين نشست نقد مطرح شد، گفت: من روايت‌شناسي را نفي نمي‌كنم؛ اما روايت‌شناسي متن تنها نظريه‌اي است كه منحصرا در داخل روايت مي‌ماند و سعي مي‌كند اجزاي روايت را توضيح دهد. ولي بارقه‌ معنوي هنرمند يا نويسنده را نمي‌تواند در اثرش توضيح بدهد.

Labels:

youssef.alikhani AT yahoo DOT com