مجموعه داستان «اژدهاكشان» نوشته يوسف عليخاني در ادامه سلسله نشستهاي ادبي دفتر نشر افراز، چهارشنبه سيام بهمن ماه 1387 با حضور نويسنده و جمعي از نويسندگان و منتقدان ادبي نقد و بررسي شد.
در ادامه جلسه هادي نودهي، نويسنده به بيان ديدگاههاي خود پرداخت و گفت كتاب مشخصاَ در گونه ادبيات روستايي قرار میگيرد و براي كساني چون ما كه با شهر و مسائل پيچيده آن دست به گريبانيم شايد در برخورد اول ارتباط چندان آسان نباشد، اما در مجموع كتاب تاثير خود را میگذارد و خواننده را با خود میكشاند كه نشان دهنده زحمت زياد و كار خوب نويسنده است.
در ادامه اين نشست ادبي اسدالله امرايي، منتقد و مترجم ادبي به بيان نظراتش پرداخت و گفت: نكته اي را كه بايد به آن توجه داشت اين است كه كار آن طور كه بعضيها اشاره كرده اند در زمره ادبيات وحشت قرار نمیگيرد، وهم در كارها هست اما هدف نويسنده آن نيست كه كسي را بترساند و از آن مهم تر حتي آن وهم را مورد انتقاد هم قرار نمیدهد. اين وهم يك واقعيت است كه در زندگي آن مردم وجود دارد. يا در مورد بحث عناصر فرا واقعي – اسطوره اي كه مثلاَ در داستان اژدهاكشان مطرح میشود، نمونهاش را در جاهاي ديگر هم داريم، در همين امامزاده داوود خودمان يا در ساير مناطق ايران. در واقع نويسنده به بيان انگارههايي میپردازد كه وجود دارند، نه به معناي حقيقتشان كه بيان اين واقعيت كه حضورشان در زندگي مردم انكار ناپذير است. نكته جالب اين است كه حتي اگر كسي بخواهد آنها را انكار كند تكفير میشود و مثلاَ به او میگويند تو كه فلان باور را قبول نداري پس خدا و پيغمبر را هم قبول نداري؟ و همين جا است كه كار به رئاليسم جادويي نزديك میشود. میدانيم كه رئالسم يعني واقعيت و جادو در نقطه مقابل و متضاد آن قرار میگيرد. وقتي میگوييم رئاليسم جادويي يعني جادوها و عناصر غير واقعي، حضوري عيني و غير قابل انكار دارند. مثلاَ در داستان اژدهاكشان وقتي گفته میشود در روز سيزده بدر هر سال مردم چشمشان به دنبال آن است كه ببينند چه زماني نورهايي كه از امامزاده ميلك و گردنه وقوع اژدهاكشان بلند شده بر میگردند سر جاي خودشان، ما میدانيم كه نوري كه متساعد میشود هيچ وقت نمیتواند سر جاي خودش برگردد و عملاَ با اين نحوه روايت و بر خورد ما داريم به عنصري غير مادي وجهي مادي میدهيم.
سپس طلا نژادحسن، منتقد ادبي با عنوان اين موضوع كه نويسنده كتاب اژدهاكشان نگاهي تازه و واجد ارزش به كهن الگوهاي ما داشته است و در واقع به زنده كردن و تلفيق آنها با زندگي امروزي ما پرداخته است، به بيان ديدگاههايش پرداخت و گفت: دومين ويژگي عمده اين اثر تلاشي است كه در جهت بيرون كشيدن ادبيات امروز ما از حصار آپارتمان نويسي در آن صورت گرفته. به عقيده اين منتقد ادبي ادبيات امروز ما كه قصد تلفيق عيني گرايي و ذهني گرايي را دارد در چنبره ادبيات آپارتماني كه محدود به دو نفر يا حتي يك نفر است به نوعي ايستايي رسيده است.
در ادامه جلسه پوريا فلاح به بيان نقطه نظراتش پرداخت و گفت: به نظر من عليخاني دراماتيزه كردن ادبيات روستايي را به خوبي انجام داده است اما پرسشي كه براي وي پيش آمد اين است كه آيا ما با يك مجموعه داستان طرفيم يا با داستان بلندي كه تقطيع شده است. اگر ميلك را چون كانوني مركزي در نظر بگيريم كه همه داستانها و آدمها به سمت آن فلش میخورند، چرا اين مجموعه رمان نشده است؟
در همين زمينه مرتضي كربلاييلو، نويسنده رمان «مفيد آقا» هم به بيان نظراتش پرداخت و كار و قدرت زباني داستانهاي عليخاني را حتي بالاتر از گلشيري كه به تعبير وي نويسنده اي كتابخانهگرد است، دانست.
در ادامه نشست محمد جعفري قنواتي، پژوهشگر ادبيات عامه و مؤلف كتاب «دو روايت از سليم جواهري» به شباهت کار نويسنده به مجموعه «لالي» ، آخرين کار بهرام حيدري نويسنده جنوبي در سال 58 اشاره کرد و گفت با اين تفاوت که در اژدهاکشان، نويسنده تک نگاري و تحليل روستا نکرده است و نهايتاَ داستان نوشته است.
يوسف عليخاني در پايان جلسه ضمن پاسخ گويي به برخي پرسشهاي حضار اظهار داشت موقعي كه وي درگير نوشتن است بيشتر درگير زبان است و براي تك تك كلماتش عرق میريزد.Labels: ejdehakoshan



عروسِ بید
اژدهاكُشان
قدمبخير مادربزرگ من بود
جایزه جلالآلاحمد
جایزه هوشنگ گلشیری
کتاب سال
جایزه شهید غنی پور