فكر مي‌كردم پس از سه سال و اندي با چند كتاب در نمايشگاه كتاب خواهم بود؛ چون كتاب «عزيز و نگار» پيش از عيد تجديد چاپ شده بود؛ همين‌طور جلد دوم «قصه‌هاي مردم رودبار و الموت» كه با افشين نادري گردآوري كرده‌ايم در مرحله نمونه‌خواني بود و كتاب زندگي حسن صباح تحت عنوان «به دنبال حسن صباح» در انتشارات ققنوس به مرحله چاپ رسيده بود و از همه مهم‌تر مجموعه داستان «اژدهاكشان» كه دومين مجموعه داستان من محسوب مي‌‌شود به ارشاد سپرده شده بود. به همين دليل تصور مي‌‌كردم اگر همه‌چيز دست به دست هم بدهد با شش يا هفت كتاب در نمايشگاه كتاب حضور داشته باشم ولي اين طور نشد و بجز تجديد چاپ «عزيز و نگار» كتاب‌هاي ديگر به موقع حاضر نشد.
اين روزها منتظرم پس از اعمال اصلاحيه‌هاي وزارت ارشاد بر «اژدهاكشان» پس از چند سال شاهد چاپ دومين مجموعه داستانم توسط نشر نگاه باشم. اين كتاب شامل 15 داستان كوتاه در حال و هواي داستان‌هاي مجموعه قبلي‌ام ـ ‌«قدم بخير مادربزرگ من بود» ـ است با اين تفاوت كه اندكي از تجربه‌هاي آن كتاب فاصله گرفته‌ام. از تاكيدي كه روي گويش دیلمی - الموتي داشتم كم كرده و سعي كرده‌ام اين‌بار با لحن قصه‌ها بازي كنم تا همان حس در مخاطب القا شود.
هم‌اكنون دارم آرام‌آرام روي مجموعه داستان بعدي‌ام كار مي‌‌كنم. يك داستان بلند نيمه‌كار هم از قبل مانده كه مشغول تكميل آن هستم. علاوه بر جلداول و دوم قصه‌هاي مردم رودبار و الموت، كتاب آداب و رسوم و قصه‌هاي مردم زادگاهم «ميلك» را نيز در دست تهيه دارم.
تاكنون چند پيشنهاد از طرف ناشران داشته‌ام كه ديدارنوشت‌ها و سفرنوشت‌هايي را كه در وبلاگ شخصي‌ام «تادانه»‌ آورده‌ام با عكس به صورت كتاب چاپ كنند كه در اين‌باره هنوز تصميم قطعي نگرفته‌ام.
داستان بلند «خروس‌خوان» كه خيلي مورد علاقه‌ام است سال 82 نوشته‌شده و سال 83 تحويل فرهنگ عمومي شده تاكنون خبري از چاپ آن نشده است.
گذشته از اينها چند سال پيش دو كار از مجموعه سرگذشت بزرگان براي انتشارات مدرسه انجام داده‌ام كه اولي با عنوان «زندگي ابن‌بطوطه» در سال 83 منتشر شد و دومي درباره «صائب‌تبريزي» است كه قرار است به زودي چاپ شود.

كتاب هفته - شنبه - 5 خرداد 1386- صفحه آخر- روايت اول شخص

***

همين خبر در ايران فرهنگ
***
درباره يوسف عليخاني ... اينجا
youssef.alikhani AT yahoo DOT com