هيچوقت "عزیز و نگار" را کتاب خودم ندانستهام در این هفت هشت سال گذشته، چنان که هرگز "نسل سوم" را کاری خلاقانه ندانستم و یا "ابنبطوطه" را. با این حال مثل نفرینی خوشآیند همراه عزیز و نگار شدهام در این چند سال و در معرفیشان، آن کردم که با مجموعه داستان "قدمبخیر مادربزرگ من بود" کردهام؛ معرفی و پیگیری و به دیدار آمدنشان. در جمعهای دوستانه هم بارها گفتهام به دوستانی که من را صاحب چند کتاب دانسته، گفتهام یک کتاب دارم و نامش این است و یک کتاب دیگر دارم که زیر چاپ است و نامش این است: اژدهاکشان. "عزیز و نگار" حاصل یک کنجکاوی بود در شناخت داستانی از مردم زادگاهم، الموت و طالقان و "نسل سوم" نتیجه سرک کشیدنهایم در جمع بزرگان نسلسومی و نویسندگانی که آن زمان یک یا دو یا نهایت سه کتاب منتشر کردهبودند و البته زمانی که یکدهم از آن سه هزار صفحه گفتگو را دادم به ناشر، هرگز از آن خودم ندانستم و برای همین انتشار "قدمبخیر ..." در سال 82 خوشحالم کرد و حالا در انتظار در آمدن "اژدهاکشان" ماندهام. در هر حال مثل تمام پدرخواندهها که سعی دارند فرزندخواندههای خود را مانند فرزندان خود دوست داشته باشند، من هم سعی کردهام "عزیز و نگار" و "نسل سوم" و "ابنبطوطه" را دوست داشتهباشم و کم کاری نکنم برایشان. حالا هم پنهان نمیکنم شادیام را از انتشار مجدد کتاب "عزیز و نگار" که مدتی قبل هم شبی از شبهای بخارا به آن اختصاص یافته بود و فیلمی که از راویان این عشقنامه در روستاهای طالقان و رودبار الموت و رودبار شهرستان گرفتهام در آن پخش شد. چاپ دوم کتاب "عزیز و نگار" (بازخوانی یک عشقنامه) بهوسیله نشر ققنوس و با قیمت 2200 تومان این بار هم تقدیم شدهاست به راویان طالقانی، رودبار الموتی، رودبار شهرستانی، تنکابنی، اشکوری، گیلانی و مازندرانی این قصه عامیانه.
*** مرتبط
حكايت مكرر "عزیز و نگار" ... اينجا " عزیز و نگار " یوسف علیخانی به چاپ دوم رسید ... اینجا «عزيز و نگار» به چاپ دوم رسيد ... اينجا عزيز و نگار دوم ... اينجا