يكى از ويژگيهاى بعضى از داستانها، تعين مردم شناختى و اجتماعى آنها است؛ حتى اگر درونمايه شان فارغ از زمان و امرى جهانى باشد. از اين نمونه است رمان هاى كلاسيك جنايت و مكافات، مادام بوارى و شمار كثيرى از كارهاى نويسندگان مدرنيست همچون فاكنر، آستورياس، يوسا، كنراد، فوئنتس و ديگران. كيفيت و كميت اين تعين تعريف ناپذير است؛ داستان مى تواند در حد رمان «مردى كه حرف مى زند» بارگاس يوسا انبوهى از سنت ها، باورها، اعتقادات و حتى افسانه ها و اسطوره ها را در متن خود جاى دهد يا در حد «حريق در باغ زيتون» خانم گراتزيا دلدا فقط بخش هايى از عناصر اجتماعى و مردم شناختى را بازتاب دهد؛ امرى كه اسم آن را وجه سوم زمينه نامگذارى مى كنيم. ابتدا لازم مى دانم شايد موجزى به زمينه (Setting) داشته باشم. زمينه، موقعيت زمانى ـ مكانى رخدادها و توصيف هاى يك داستان است. در زمينه سعى مى شود اطلاعات تاريخى، جغرافيايى، مردم شناختى، روانشناختى اجتماعى و جامعه شناسى دقيق و عميق بستر حوادث داستان به خواننده منتقل شود؛ مگر اينكه نيازى نباشد، مانند وقوع قتل در ويلايى خارج از شهر در داستانهاى پليسى. زمينه، همانطور كه گفته شد، جدا از مكان و زمان وقايع داستان، عناصر، اجزا و مواد ديگرى، از جمله عادت ها، آداب، راه و روش زندگى، روحيات، باورها، افكار عمومى، سنت ها و خرافات محيط شخصيت ها را به نمايش مى گذارد. اهميت زمينه چنان است كه حتى در داستانهاى فراواقعى نيز به «صورت واقعى» حضور دارد. در بعضى داستانها، يا در جاهايى از يك داستان معمولى، زمينه در قالب صحنه (Scene) مى تواند به مثابه يك ويژگى داستانى عمل كند. براى مثال، به هم ريخته شدن وسايل يك خانه نشان از اين دارد كه كسى يا كسانى در غياب صاحبخانه به آنجا آمده اند. زمينه سه وظيفه اساسى دارد: ۱ـ ايجاد «پاره زمينه ها» يا «صحنه ها» (Scene) ـ براى كنش (عمل) و ديالوگ شخصيت ها و بستر وقايع ـ بديهى است در اين حالت بار اصلى داستان روى صحنه اتفاق افتد؛ يعنى هم اعمال شخصيت ها و هم گفتار آنها اينجا جريان مى يابد و از همين «جا» يعنى صحنه است كه بيشترين شناخت خواننده از شخصيت ها كسب مى شود. ۲ـ ايجاد اتمسفر يا به اصطلاح حال و هوا (رنگ و فضا)؛ شاد يا ترسناك، غم انگيز يا عاشقانه، پديد آوردن فضاى ذهنى (Atmosphere) يا فضاى ذهنى داستان. ۳ـ پديد آوردن موقعيتى (يا محيطى) كه بر رفتار و افكار شخصيت ها و نيز رخدادها تأثير تعيين كننده بگذارد يا دست كم نتيجه آنها را متأثر كند؛ و اين درست همان وجهى است كه مى خواهم روى آن انگشت بگذارم و براى تنوع و تكثرگرايى در اسلوب نقدهاى منتشره، نقد اين مجموعه را براساس آن سامان دهم.Labels: Ghadam_be_kheir



عروسِ بید
اژدهاكُشان
قدمبخير مادربزرگ من بود
جایزه جلالآلاحمد
جایزه هوشنگ گلشیری
کتاب سال
جایزه شهید غنی پور