دیروز رفته بودم نشر ثالث. قرار بود محمدعلی سپانلو و جواد مجابی برای قابیل شعر بیاورند. سپانلو را که دیدم خودم را معرفی کردم. گفت که کتاب " قدم بخیر" مال توه؟ گفتم بله. گفت: فضای خوبی درآوردی. خیلی خوشم اومد. یادداشتی هم توی مجله جشن کتاب درباره اش نوشته ام. خوانده ای؟ گفتم که خوانده بودم اما نمی دانستم که نوشته شماست. "همایون ارشادی"، بازیگر فیلم طعم گیلاس و "علی مصفا"، بازیگر هم نشسته بودند شروع کرد به معرفی قدم بخیر. بعد " محمود دولت آبادی" آمد و سپانلو به دولت آبادی هم گفت که قدم بخیر را بخواند. گفتم که داده ام به آقای دولت آبادی اما وقت نکرده اند بخوانند. محمد محمدعلی و علیرضا سیف الدینی هم بودند. برایم جالب بود رفته بودم که شعری از سپانلو بگیرم و کتاب قدم بخیر را به او بدهم که دیدم خودش خوانده.
در صفحه 14 شماره 6 مجله "جشن کتاب" نوشته شده است: ... داستان هاي قدم بخير مادربزرگ من بود، در روستايي از بلوک قزوين اتفاق مي افتد. نويسنده به عمد فضاهاي اوهام و خرافات روستايي را موضوع 12 داستانش کرده است. اصطلاحات و لهجه تاتي که به زبان برخي از کارکتر ها جاري مي شود و هم در روايت نويسنده رسوخ کرده عينيت و واقعيت بيشتري به فضا مي دهد. به نظر مي رسد که عليخاني ادامه دهنده ي خوبي براي داستان هاي فانتاستيک غلامحسين ساعدي باشد. گفتگوهاي روستايي نيز نويسنده ديگري را به ياد مي آورد. بهرام حيدري در مجموعه داستان لالي. انگار نويسنده هرچه در ادامه دادن ساعدي موفق بوده است در تداوم حيدري ، چيزي بر تجربيات داستان نويسي ما نيفزوده ، زيرا در داستان هاي لالي زبان و لهجه لري اندک اندک با خواننده رابطه برقرار مي کند، در حالي که کلمات و لهجه تاتي قدم بخير... با وجود زيرنويس هاي فارسي تهراني همچنان مخل خواننده خواهد بود، گرچه از حق نگذريم ابهام حل نشدني برخي از جمله ها به فضاي رازآميز و جادوگرانه قصه مي افزايد....